چرا رفتی ؟
تو اهسته و پاورچین پاورچین امدی
با گامهایی که اهنگ زندگی داشت
پا به قلب تنهایم گذاشتی
و ذره ذره ته نشین شدی
امدی و قلب من لرزید و زیر و رو شد
تو فرشته وار امدی
تمام قلبم را از ان خود کردی
معجزه ی زندگیم شدی
زندگی سوت و کوری
که پیش از امدنت
نوای مرگ از ان به گوش می رسید
امدی
و جان تازه ای دمیدی
به کالبد این قلب مرده
تو رویا می بافتی
و من می ساختم این رویاها را
تو یک روز اهسته و پاورچین پاورچین امدی
شبیه یک نسیم بهاری
نسیمی که طوفانی کرد
دل تنهایم را
دل بی کسم را
تو امدی
و با امدنت من خوشبختی را در اغوش کشیدم
و حس کردم معنای زندگی را
تو اهسته امدی
و من ارام ارام شیفته ات شدم
و بند بند وجود خسته ام بودنت را فریاد زد
بودنت را
میان لحظه های تنهایی ام
میان سکوت مرگبار دیوارهای بلند و سفید این خانه
تو اهسته و پاورچین پاورچین امدی
و گامهایت به اتش کشید
این قلب بیقرار را
این جان خسته را
تو اهسته امدی
و اهسته تر رفتی
به ارامی بازدم یک نفس
به کوتاهی یک پلک زدن
تو رفتی
و فکر نکردی
که من با قلبی که تو تمام ان شده ای
با جان فرسوده ای که عشق تو ان را به اتش کشیده
با چشم های تلخی که رفتن یکباره ات
دوباره ان را بارانی کرده
چه کنم؟
تو اهسته رفتی
به ارمی روزی که پا به زندگی سرد و ساکنم گذاشتی
تو رفتی نازنین
و من به انتهای راه رسیده ام
با دست هایی سرد
با دلی بیقرار
و چشم هایی بی فروغ
تو رفتی
و بعد از تو
من امیدی برای ماندن
برای بازگشت نفس
برای زندی دوباره
برای دیدن فرداها ندارم
تو اهسته امدی و . . . . . . . . . . .
نظرات شما عزیزان: